تلفيق اينترنت با تلفن همراه در تلفنهاي هوشمند ويژگيهاي جديدي به جوامع امروز و روابط آن افزوده است.
شبکههاي اجتماعي و پيامرسانهاي موبايلي
26 فروردين 1395 ساعت 9:14
تلفيق اينترنت با تلفن همراه در تلفنهاي هوشمند ويژگيهاي جديدي به جوامع امروز و روابط آن افزوده است.
تلفيق اينترنت با تلفن همراه در تلفنهاي هوشمند ويژگيهاي جديدي به جوامع امروز و روابط آن افزوده است.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، يکي از امکاناتي که اين تلفنها در اختيار افراد قرار دادهاند استفاده از اپليکيشنهايي است که با آنها ميتوان از طريق اينترنت به برقراري ارتباط پرداخت. اينگونه به نظر ميرسد که شبکههاي پيامرسان موبايلي به سبب دسترسي آسان و فراگير بودن به يکي از ارکان جداييناپذير زندگي ما تبديل شدهاند. اين شبکهها که به اصطلاح عامه، بخشي از شبکههاي اجتماعي محسوب ميشوند، نقش بسيار بزرگي در کسبوکار، تغييرات اجتماعي و تغيير سبک زندگي مردم ايفا ميکنند. براي بررسي اين شبکهها در وهله اول بايد به اين سوالات پاسخ بدهيم که شبکههاي اجتماعي چيستند؟ و چه ويژگيهايي دارند؟ آيا اين شبکههاي موبايلي يا همان پيامرسانها را ميتوان شبکههاي اجتماعي عنوان کرد؟ چه نيازي به مديريت اين شبکهها هست؟ و سوالات ديگري از اين قبيل که در اين پرونده سعي شده است در حد امکان بهدنبال پاسخي براي آنها باشيم.
در تعريف عموميتر شبکههاي اجتماعي متشکل از افراد (يا سازمانها) تعريف ميشوند که توسط يک يا چند نوع از علایق و وابستگيهاي مشترک به هم گره خوردهاند. وابستگيهايي مثل دوستي، خويشاوندي، منافع مشترک، تبادل مالي، علاقه خاص به يک موضوع باورهاي مشترک ، دانش و هنر و ... .
اهميت شبکههاي اجتماعي در جامعهشناسي مدرن
تجزيه و تحليل شبکههاي اجتماعي و تحليل تئوريهاي موجود نشان ميدهد که اصليترين نکته در هر شبکهاي، روابط است بنابراين تجزيه و تحليل اين روابط در جامعهشناسي مدرن بسيار پر اهميت جلوه ميکند.
بهعنوان مثال در بين نظريهپردازان علم ارتباطات، مانوئل کاستلز جامعهشناس اسپانيايي، حوزههاي جامعهشناسي شهري، مطالعات سازماني، مطالعات فضاي مجازي، جنبشهاي اجتماعي، جامعهشناسي فرهنگ و اقتصاد سياسي را در کنار هم مطالعه ميکند تا يک تحليل بينرشتهاي از جهان پيچيده رسانهاي شده امروز به دست دهد، اين شبکهها را محصول همگرايي سه فرآيند تاريخي ميداند. اولين فرايند که از آن بهعنوان انقلاب اطلاعات نام برده ميشود؛ درنتيجه پيشرفت عظيم فناوري اطلاعات بود. دومين فرايند تجديد ساختار سرمايهداري و اقتصاد متکي به برنامهريزي بود و سومين فرايند مهم، نهضتهاي فرهنگي دهه ۱۹۶۰ بود.
کاستلز معتقد است جوامعي که با اين شبکهها درگيرند ويژگيهاي خاصي دارند. بهعنوان مثال اقتصادي فراگير شده است که شرکتها و بنگاههاي اقتصادي را وادار ميسازد براي رقابت بيش از هر زمان ديگري به دانش و اطلاعات و تکنولوژيهاي جديد وابسته باشند و در اين بين شبکههاي اجتماعي نقش مهمي در انتقال و افزايش اطلاعات ايفا ميکنند. همچنين روابط بين کارگر و کارفرما تغيير کرده است.
کاستلز ميگويد حتي خود اين شبکهها هم ميتوانند نقش اقتصادي بگيرند. يعني در درون اين شبکههاي اجتماعي فعاليت اقتصادي نيز بهتدريج بسط و گسترش مييابد و شبکههاي اجتماعي مختلف سعي ميکنند ديگر شبکههاي اجتماعي را در خود حل کرده يا نابود کنند و در اين مسير از فعاليتهاي اقتصادي و تبليغات شرکتها سود ميجويند.
لزوم تخصصي کردن شبکههاي اجتماعي
هماکنون سـايتهاي شبکههاي اجتماعي، بعـد از پورتالهـاي بزرگي مثل ياهـو و موتورهاي جسـتوجويي مثل گوگل، پراستفادهترين خدمت اينترنتي بهشـمار ميروند. بسـياري از نهادهاي مختلف جهاني و اينترنتي با اهـداف گوناگون که مهمترين آنها تجاري و تبليغاتي اسـت، دسـت به راهاندازي شـبکههاي اجتماعي زده يا درصدد خريد سهام مهمترين شـبکههاي اجتماعي دنيا هسـتند.
رقابت اخير گوگل و مايکروسافت بر سر سـايت ماياسپيس و فيسبوک گواه اين ادعا است. اين رقابت آنقدر مهم اسـت کـه ناسـا هم براي جذب جوانان علاقهمند به موضوعـات هوافضا، يک شـبکه اجتماعـي را بر پايه اسـتانداردهاي نسـل آينده وب و تنظيمات سـايت خود راهاندازي کرد. اين شـبکه اجتماعي جديد که «ماي ناسا» نام دارد از بخشهاي بسيار پيشرفتهاي برخوردار است که کاربران ميتوانند از طريق آنهـا، تصاوير و تفکرات خـود را درباره موضوعـات فضايي با سـاير کاربران به اشـتراک بگذارند. ماي ناسـا يک نمونه مدرن از شبکههاي اجتماعي است و يک محيط مجازي را ميسازد که در آن کاربران ميتوانند تمام موضوعات و مقولات موردنظر و شـخصي خود را جمـعآوري کرده و با ديگران به اشتراک بگذارند. ماي ناسا را ميتوان نمونهاي از يک شبکه اجتماعي عمومي، ولي با رويکرد تخصصي به حساب آورد.
آيا بوميسازي جواب ميدهد؟
در جوامعي که عموم مردم با اين شبکهها درگيرند و انتقال آني ديتا و سرمايه و امکان ارتباط همزمان ميان افراد در نقاط مختلف، فواصل زماني و مکاني را از ميان برده سياستمداران نيز وارد عرصه ميشوند و براي بقا و حضور خود در عرصه قدرت، ناگزيرند از رسانهها بهره تمام را ببرند. اين گستردگي لزوم کنترل رسانهها و قانونگذاري براي شبکههاي اجتماعي را مسجل ميسازد. امري که اين روزه در جامعه ايران بسيار مطرح بوده و راهحلي براي کنترل و سازماندهي آن تا به امروز نهايي نشده است.
بوميسازي از يکسو و فيلترينگ از سوي ديگر بارها مطرح شده و ميتوان گفت به لحاظ فني شايد طرحهاي شکست خوردهاي باشند؛ چراکه تا به امروز نه توانايي کنترل اين شبکهها ايجاد شده و نه آمار از کمتر شدن مخاطبان اين شبکهها خبر ميدهد و اسـتفاده از خدمات اين شبکهها، روزبـهروز محبوبيت بيشـتري پيدا ميکند. بهنظر ميرسد شـبکههاي اجتماعي در آينده بيش از اين هم اهميت پيدا ميکند؛ بنابراين بايد فرهنگسازي و سازماندهي اين شبکهها و تخصصص کردن آنها اولويتهاي مهمي در اين حوزه باشند. اينکه در اين شبکهها براي آموزش چه جايگاهي متصور شده است در آيندهاي نهچندان دور به چالش جدي جوامع تبديل خواهد شد، چراکه نفوذ و حضور اين شبکهها در لايههاي مختلف اجتماعي بدون طبقهبندي اطلاعات و بدون آموزش براي مخاطبان آسيبهايي را در پي خواهد داشت که اگر بتوانيم فارغ از شعارهاي کليشهاي در پي مديريت آنها باشيم توانستهايم بزرگترين تهديد اين شبکهها را از ميان برداريم.
اگر بخواهيم بهطور اخص درباره حضور اين شبکهها در کشور خودمان، ايران بحث کنيم. بايد اذعان کنيم؛ مهم است که ذائقه مخاطب را شناخت و اپليکيشنهاي بومي را در راستاي تامين نياز مخاطب و نه حذف و انکار آن در اختيارش قرار داد؛ اما از آنجايي که اصولا شبکههاي پيامرسان ايراني صرفا در مقابله با نوع خارجي آن ايجاد شدهاند و حتي در مواردي به ابعاد اقتصادي آن هم توجهي نشده است؛ بنابراين شايد توانايي جذب مخاطب و يا همان کاربر را چنانچه بايد، نداشتهاند.
رويکرد فرهنگي اين موضوع همانطور که در بالا هم بدان اشاره شد، موضوع مهم ديگري است که با آن مواجهايم. بحث حريم شخصي در جامعهاي مثل ايران و اهميت آن قابلقياس با جوامع اروپايي نيست. نه به معني رد اهميت آن در آن جوامع بلکه شايد از باب تاکيد بر جنس اين حريم شخصي در ايران است. محدوديتها، خط قرمزها، بافت مذهبي اين جامعه لزوم توجه بيشتر به اين مقوله را ميطلبد. شايد بتوان گفت بوميسازي اگر چند بعدي و با توجه به نياز و خواست جامعه مخاطب در بستر فرهنگي موجود اتفاق بيفتد چه بسا که ميتواند طرح موفق و با ثباتي باشد.
در اين پرونده سعي شده است اين شبکهها را از ابعاد مختلف اجتماعي، اقتصادي و مديريتي بررسي کرد و تا حد ممکن به سوالاتي که شايد در ذهن خواننده شکل گرفته است پاسخي درخور داد؛ اما آنچه که شايد غير قابل باور ميکند اين است که کمتر کسي در ايران به ابعاد اقتصادي اين شبکهها پرداخته و با نگاه اقتصادي آنها را بررسي، نقد يا تاييد کرده باشد.
مرجع: ماهنامه دیدهبان فناوری- شماره ششم
کد مطلب: 11001