مدیرعامل این شرکت شهاب جوانمردی معتقد است بانکها و شرکتهای خصوصی باید به گونهای عمل کنند که مردم از دریافت خدمات در هر صورت و هر شرایطی مطمئن باشند و پذیرفتن این موضوع که شبکه در مواقعی قطع است، به صلاح مردم و نظام بانکی نیست.
منبع : ماهنامه پیوست
فناپ یکی از شرکتهایی است که طی چند سال اخیر در بازار خدمات بانکی پررنگ ظاهر شده و توانسته است خود را به شرکتهای قدیمیتر و مطرح در این بازار برساند.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، مدیرعامل این شرکت شهاب جوانمردی معتقد است بانکها و شرکتهای خصوصی باید به گونهای عمل کنند که مردم از دریافت خدمات در هر صورت و هر شرایطی مطمئن باشند و پذیرفتن این موضوع که شبکه در مواقعی قطع است، به صلاح مردم و نظام بانکی نیست. در ذیل با او گفتوگویی در خصوص نقش شرکتهای خصوصی در توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات در بانکها را میخوانید:
در بخش نظامهای پرداخت چقدر از فعالیتها توسط بانکها انجام میشود و چه میزان از کار توسط شرکتهای همکار بانکها صورت میگیرد؟ با فرض اینکه تمرکزتان روی حوزه پرداخت باشد و کل عملیات حوزه بانک را در نظر نگیرید؛ طی چند سال گذشته تغییرات زیادی را تجربه کرده است. در ایران مدتها حوزه پرداخت دست بانکها بود تا اینکه چند سال پیش شرکتهایی با عنوان شرکتهای ارائهدهندگان خدمات پرداخت یا PSPها شکل گرفتند.
به واسطه سابقه قبلی که خاستگاه بانکها بود، عمده این شرکتها هم از دل بانکها بیرون آمدند و آمر و مالک آنها نیز بانکها بودند، به غیر از تعداد محدودی که واقعا مستقل از بانکها شکل گرفتند، عمده بازیگران هم عملا باز منظر بانکی را دنبال میکردند چون مالکشان بانکها بوده و این شرکتها اجراکننده پروژههای بانکی بودند. خود شرکتهای ارائهکننده خدمات پرداخت نیز بسیاری از فعالیتها را با روحیه بانکی و با اصالت بانکی میدیدند.
با وجود اینکه در نظام پرداخت کشور شاپرک شکل گرفته اما به دلیل تورم بالای کشور و سود مانده حسابها پشت حسابهای پرداخت برای بانکها، هنوز بانکها سایهشان به صورت جدی بالای سر پرداخت است. اما قواعدی که شاپرک گذاشت و سیاستگذاریای که بانک مرکزی انجام داد، موجب شد این حوزه از حوزه بانکی تفکیک شود، برای همین شرکتهای PSP اصالتی پیدا کردند، در قدم اول شرکتهایی که خدمات ترمینالهای POS و پرداخت را ارائه میکردند، تا حدودی مستقل شدند و این استقلال هماکنون به شرکتهایی که بر بستر اینترنت و موبایل نیز خدمات میدهند، تعمیم داده شده است. من گمان میکنم ظرف دو تا سه سال آینده هویت نسبتا مستقلی در حوزه پرداخت، که فقط از سیاستگذاری بانکها متاثر شود و نه از مدیریت بانکها، پیدا خواهند کرد.
این تغییرات چه تاثیری روی شرکتها میگذارد؟ شرکتها تا پیش از این وابسته بانکها بودند، به سرمایه عظیمی وابستگی داشتند اما حال جدا شدهاند؛ این میتواند برای آنها تا حدودی ریسک داشته باشد.
این جدا شدن مفهومی است، بازار نسبتا بزرگ و پررونقی پیش رویشان است و به این معنی نیست که لزوما سهامشان از بانکها کنده میشود. بانکها به عنوان هلدینگهایی که شرکتداری میکنند، ممکن است یکی از فعالیتهایشان در حوزه پرداخت باشد. هماکنون نیز چنین اتفاقی افتاده است. در شرایط فعلی نیز هنوز سهامداران اصلی این شرکتها بانکها هستند مگر اینکه در آینده ممنوعیتی بگذارند.
احتمال گذاشتن ممنوعیت وجود دارد! باید ببینیم چه اتفاقی میافتد، زمانی در کشور میگفتند هیچ شخص حقوقیای نمیتواند بیش از ۱۰ درصد سهام بانکها را داشته باشد. بعد از آن قانون دیگری آمد اما ما که قانونی میگذاریم باید ببینیم ظرف چه مدت در چه بستری و با چه امکانی میخواهیم اجرایش کنیم؛ من نمیدانم به همه این جوانب فکر شده یا نه، مثلا بانکها مستقیم نمیتوانند سهامدار باشند آیا غیرمستقیم میتوانند سهامدار باشند یا نمیتوانند؟ چون بانکها شرکتداری هم میکنند.
این موضوعی است که در آینده روشن میشود اما این شرکتها به واسطه اینکه در موضع مهمی نشستهاند و بازار بزرگ و رو به گسترشی پیش رو دارند، قطعا حرکتشان رو به جلو است. اما اتفاق دیگری هم خواهد افتاد و آن این است که به نظر من زنجیره حوزه پرداخت هنوز هم کامل نیست، در یک بخشهایی فروشنده، جزو خدمات پرداخت خواهد بود و در بخشهایی تولیدکنندگان، نرمافزار این حوزه خواهند بود اما موضوعات دیگری هم هست که همکاران دیگری هم شکل خواهند گرفت مانند حوزه پرداخت خرد. در حوزه پرداخت خرد هنوز تکلیف روشن نشده است.
آیا اینها ذیلPSPها فعالیت میکنند؟ آیا برای اینها PSPهای خاصی مد نظر گرفتهایم؟ نسبتشان با هم چیست؟ به هر حال آن هم بحث نظارتی خاص خودش را خواهد داشت. یک موضوع دیگر این است که با این سرعت بالای حوزه تکنولوژی، حوزه موبایل آبستن تحولات جدی در حوزه پرداخت است، درست همان اتفاقی که هماکنون در دنیا نیز در حال رخ دادن است.
موبایل در دنیا در حال تبدیل شدن به یکی از کانالهای اصلی حوزه پرداخت است. بله؛ ممکن است با تنوع در تکنولوژی و تنوع در نوع پرداختهایمان آفلاین و آنلاین بودن پرداخت اعتباری یا نقدی، باز مجبور باشیم لایه سوم را بپذیریم که مثلا بر بستر موبایل شکل گرفته یا قالب شبکههای اجتماعی امکان پرداختهای فرد به فرد را فراهم کنند. الان نیازهای آن در جامعه در حال پررنگ شدن است؛ هماکنون با تمام تسهیلاتی که در نظام پرداخت فراهم شده، هنوز هم نظام ساده و شسته و رفتهای نیست.
اگر من بخواهم خرید کوچکی هم بکنم باید شماره کارت و رمز اینترنتی و CVV۲ و تاریخ انقضای کارتم را وارد کنم. موضوع کیف پول و موضوع کردیت هنوز پتانسیل رشد و تغییر را دارد. فکر میکنم بازیگران دیگری هم شکل خواهند گرفت. اینها با فشارها و اهرمهای بخش خصوصی رشد و توسعهشان را تجربه میکنند.
پس برنامههایی که شما اشاره کردید از دل بانکها بیرون نمیآیند روی شانه شرکتهای خصوصی قرار گرفته است؟ همینطور است، بانکها دو وجه دارند، یک وجه اینکه بگوییم عملیات را بانکها انجام دهند؛ که قطعا از دل بانکها بیرون نخواهند آمد، یکی اینکه بگوییم بانکها تاثیرگذار نیستند؛ که من میگویم خیلی تاثیرگذار هستند. بانکها یا از طریق شرکتهای PSP که سهامشان دست بانکهاست یا به واسطه انتظاراتی که خود بانکها از این فعالیتها به عنوان بیزینس مکمل دارد، تاثیر میگذارند.
چرا بانک در یک مغازه POS مجانی میگذارد و کارمزد تراکنش هم نمیگیرد؟ به خاطر اینکه سپرده وابسته به آن برایش جذابیت دارد و با همه این اوضاع و احوال درست است که شاپرک میگوید من به شرکتهای PSP پول میدهم تا این کار را انجام دهند و هنوز هم کارمزد تعیین نکرده است، بانکها نیز میگویند ما هم پول میدهیم که این سپردهها در بانک ما باشد. به دلیل وضعیت اقتصادی کشور و نرخ پول است که بانکها این گونه عمل میکنند، پس نمیتوانیم بگوییم بانکها بدون نقش میشوند بلکه نقششان تعییر میکند اما حتما در برخی سیاستگذاریها تاثیرگذار خواهند بود یا شرکتها را به اجرای برخی پروژهها سوق میدهند. اما بستر تمام این فعالیتها بخش خصوصی است.
حال این بخش خصوصی چگونه میتواند نوآور باشد؟ بانکها میتوانند مانند شرکتهای خصوصی پیش روند یا در برخی مرحلهها فرآیندهای کاری را متوقف میکنند.
نه مجبور هستند با آنها جلو روند، مخصوصا الان که نظام بانکی ما به هزار و یک دلیل همه بانکها را شبیه هم کرده است. شما چه تمایزی بین بانکها در محصولات میبینید؟ همه محصولات شبیه هم هستند، فقط اسمها متفاوت است. یکی از مهمترین وجوه تمایز بانکها خدماتی است که مشتریان راحتتر و بهتر بتوانند در این حوزه بگیرند. نوآوری این بخش با بخش خصوصی خواهد بود، تقاضا هم آن سو وجود دارد.
همانطور که خودتان اشاره کردید بیشتر شرکتهای ارائهدهندگان خدمات پرداخت وابسته به بانکها هستند، این وابستگی باعث گوش به فرمان شدن این شرکتها نمیشود؟ این گوش به فرمان بودن جایی بد است که تضاد منافع وجود داشته باشد، اینجا من تضاد منافع نمیبینم، بانکها الان اصراری ندارند که شرکتها کند حرکت کنند یا نوآور نباشند و هزینه ایجاد نکنند. بانکها هم میگویند شما هر چقدر سهم بازار بیشتری ایجاد کنید برای پرستیژ و سپردههای ما خوب است، یعنی بانکها الان مزاحم نیستند.
سیر تغییر تکنولوژی در حوزه بانکداری طی سالهای گذشته همانند سایر حوزههای وابسته به تکنولوژی بسیار تند بوده است، چگونه شرکتهای بخش خصوصی این تغییر تکنولوژی را مدیریت میکنند؟ من فکر میکنم در اقتصاد خصوصی تکههای پازل همدیگر را پیدا میکنند و کنار یکدیگر مینشینند. اگر یک بخش خصوصی کوچک در این حوزه یک نوآوری جزیی دارد قطعات دیگر را هم پیدا میکند که با یکدیگر یک قطعه بزرگتر تشکیل دهند و اینها به یک سرچشمه دیگر متصل میشوند. شاید این پروسه به دلیل گردش اطلاعات کند در کشور ما نظاممند نیست و کندتر پیش میرود اما در کشور ما هم اتفاق میافتد. همیشه منابع دانشی به منابع سرمایهای متصل میشوند و مانند جویهای کوچک آب مسیر خود را پیدا میکنند.
در اصل میگویید کوچکی و بزرگی اندازه شرکتها چندان اهمیتی ندارد بلکه این ایده نوآور و نیز حمایتهایی که میشوند موجب پیشرفت آن میشوند. این هرم شرکتهاست که مهم است، در این هرم ما بر همه یک اسم میگذاریم؛ مانند سامسونگ اما این شرکت هم از دهها و صدها شرکت شکل گرفته است.
این پروژههای نوآورانه را بانکها به شرکتها پیشنهاد میدهند یا بانکها به شرکتها؟ هر دوی آنها محتمل است؛ هر دو اتفاق افتاده است. بعضا بانکهایمان متهم میشوند به اینکه قدیمی هستند و با نظام جدید بانکداری و فضاهای فناوری جدید آشنا نیستند، اما من الان که بعد از چند سال در نظام بانکی کشور هستم تعاملات را از نزدیک میبینم؛ متوجه شدهام در بانکها نیز افراد جوان وارد میشوند و ایدههای نوگرایانه مطرح میکنند اما چون آنها ایدهگرا هستند اصولا باید این جریان از سمت بخش خصوصی به سمت بانکها باشد. اما اینگونه نیست که آن طرف مقابل نداند و نخواهد و نتواند بلکه این بیشتر به خاطر نقشی است که بازی میکند.
آینده این شرکتها را چگونه برآورد میکنید تا هم سودآور باشند و هم اینکه بتوانند سرویس بهتری به بانکها بدهند؟ به نظر من چالشهایی جدی پیش روی این شرکتهاست که باید به آن توجه کنند؛ چالش اول حوزه امنیت است، یعنی اینکه ما در حوزه امنیت اطلاعات مخصوصا بعد از اتفاقی که یک بار در نظام بانکی افتاد، باید سرمایهگذاری زیادی انجام دهیم، باید مجموعههای بالادستی و بانکها نیز در این بخش به شرکتهای کوچکتر کمک کنند تا اعتماد از مردم سلب نشود. موضوع دوم کیفیت ارائه خدمات است.
به دلایل مختلف مردم پذیرفتهاند که شبکه پایانه فروش گاهی موارد قطع است و کارتشان به هر دلیلی کار نمیکند و سرویسهای روی موبایل شاید جواب دهند و شاید جواب ندهند؛ به نظر من این وظیفه شرکتهاست که این تفکر را عوض کنند و مطالبه مردم یک سرویس بدون توقف با درصد اعتماد بسیار بالا نزدیک ۱۰۰ درصد باشد. مساله بعدی یک بنچمارکینگ ترندهای جهانی برای جلوگیری از ترندهای خودساخته محتوم به شکست است.
مثلا در دنیا اگر آفلاین و آنلاین را ترکیب میکنند، اگر روی اسمارت و مگنت به صورت همزمان برنامهریزی میکنند؛ این به این معناست که ما هم باید به همین صورت برنامهریزی کنیم. پس باید تجارت جهانی را ببینیم و خودمان را آماده کنیم. اگر فضای جهانی باز شود ما چقدر آمادگی داریم به شبکههای جهانی وصل شویم. چالش جدی دیگر چالش سرمایه انسانی است. موضوع دیگر تقویت صنف است؛ مجموعهای که در این حوزه شکل گرفتهاند باید صنف قدرتمند مستقل و دارای قابلیت چانهزنی باشد. به جای اینکه اول تصویر نهایی را ترسیم کنیم باید ابتدا چالشها را بررسی کنیم