بله، اگر این یک جلسه اولیه است و بخواهند با هم توافق کنند که میخواهند این کار را بکنند ارزش دارد. ولی نکته مهم این است که بیایند و برایش ساختار در بیاورند و برای هدف اصلیاش کار کارشناسی اتفاق بیفتد. ما الان در کار کارشناسی در حوزه تعیین استراتژیهای بانکداری الکترونیکی ضعف داریم. واقعا ضعف داریم.
یک طرحی میآید مطرح میشود، همه میآییم بررسی میکنیم ببینیم آن طرح خوب است یا نه. ولی هیچکس نگاه نمیکند ببیند اصلا این طرح در راستای اهداف کلانی هست که میخواهیم به آن برسیم یا نه. اصلا برنامه هدف من مشخص بوده یا نه. اگر این اتفاق بیافتد که این هدف مشخص باشد و راهی که قرار است به آن برسند هم مشخص باشد، ما میتوانیم بگوییم این کار خوبی است که دارد انجام میشود. باز تاکید میکنم نفس تشکیل این شورا خوب است. از یک جهت هم در حال حاضر تمام تصمیمات در حوزه نظامهای پرداخت در بانک مرکزی گرفته میشود.
شاید مشاورینی هم دارند، ولی از مصاحبهها و بحثهایی که در جلسات شرکتهای پرداخت و بانکها میشود اینطور به نظر میرسد که فعالان خیلی در جریان طرحهای بانک مرکزی نیستند. شاید مشاورینی وجود دارد و از آنها مشورت گرفته می شود ولی قاطبه افراد در این حوزه معتقدند که در تصمیم سازیهای بانک مرکزی عوامل اجرایی نظیر بانکها و شرکتها خیلی درگیر نیستند. ولی اگر در استراتژیها نظرات کارشناسی در یک چهارچوب و مکانیسمی جمع آوری بشود و این نظرات کارشناسی بانکها به سمتی برود و بعد بیایند بر مبنای آن تصمیمگیری کنند، آن موقع تصمیمهایی گرفته خواهد شد که قابلیت اجرای بهتری دارد.
کار، کار دستوری نیست
*چه تضمینی وجود دارد که بانک مرکزی به این نظرات کارشناسان که در شورای راهبری جمع میشود توجه بشود؟
طبیعی است که اگر توجه نکنند طرحها قابلیت اجرا نخواهد داشت و حتما بانک مرکزی نمیخواهد طرح و برنامهای بدهد که قابلیت اجرا نداشته باشد. اشخاص حتی اگر اعتبار شخصیشان برایشان مهم نباشد، اما اعتبار سازمانیشان برایشان مهم است. مگر میشود بانک مرکزی یک حرفی بزند و نخواهد اجرا نشود؟
مثلا شاپرک. شاپرک فلسفهاش فلسفه خوبی است اما در مدل کسب و کارش خیلیها از روز اول به آن ایراد میگرفتند که این مشکل دارد و باید تعریق بشود. ولی بانک مرکزی توجهی نکرد.
همین است که تا حالا اجرا نشده است. ببینید وقتی ضربالعجلهای بانک مرکزی اجرا نمیشود، یعنی یا طرح مشکل دارد، یا هماهنگیها صورت نگرفته است، خلاصه یک جای کار میلنگد. این که نمیشود ما بگوییم تا آخر امسال انجام میدهم، بعد دو ماه تمدیدش کنیم، بعد باز دو ماه را دو ماه دیگر تمدید کنیم.
خب این به خاطر این است که نهاد ناظری وجود ندارد. یعنی هیچ نهادی از بانک مرکزی حساب پس نمیکشد. میخواهم بگویم یعنی بانک مرکزی راحت قضیه را دور میزند. یعنی حتی اگر کارشناسان هم جمع بشوند و در شورای راهبری طرح و ایدهای بدهند و بنا باشد که بانک مرکزی این را ابلاغ بکند کماکان بانک مرکزی باز ممکن است همکاری نکند.
من از جهات سیاسی، کاری با این قضیه ندارم. آن را نمایندگان مجلس باید بروند دنبالش. ولی من از زاویه کارشناسی و مجریان این برنامه نگاه میکنم. وقتی از زاویه مجریان آن، کسی که قرار است آن را اجرا کند، حالا چه بانکها باشند، چه شرکتهای پرداخت باشند یا سایر ذینفعان، وقتی برنامهای باشد که اتفاق نظر بر روی آن وجود نداشته باشد اجرایش مسلما با چالش روبهرو میشود. ما باید بپذیریم که یکسری بحثها، بحث دستوری نیستند. در حوزه فناوری نمیشود کار دستوری کرد. این را باید پذیرفت.
بله، این را باید پذیرفت که با بشود و بگردد دیگر کار نمیشود انجام داد. ولی من سوالم این است که بانک مرکزی اگر قبول نکند و طرحهایش هم اشتباه باشد و ضرر و زیان هم بزند به همه وکسی هم نیاید بانک مرکزی را تنبیه بکند، یعنی شاخصی برای تنبیهش نداشته باشیم، خب باز همان آش است و همان کاسه. با داشتن برنامه و شاخص فقط ما میدانیم که بانک مرکزی ضعیف عمل کرده است.
این درست است. این یک واقعیتی است و نمیشود آن را کتمان کرد، ولی بالاخره افراد وظایفی دارند و باید در قبال وظایفشان به افکار عمومی و به وجدان خودشان پاسخگو باشند.
پس یعنی امیدوار باشیم که بانک مرکزی …
بله، باید امیدوار باشیم که همه به این سمت بروند. ولی توصیه آن بخشی که باید رویش تاکید بشود این است که از نظرات مجریان برنامهها در تصمیم گیریها باید استفاده بشود.
راجع به ترکیب این شورا صحبت کنیم. این ترکیب که شما گفتید مدیران عامل بانکها هستند، از بیمهها، از وزارت ارتباطات، از وزارت اقتصاد هستند و در سطح ارشد است. این اگر بخواهد به همین شکل ادامه پیدا بکند یعنی در سطح عالی سازمانها، مفید خواهد بود یا نه؟
ببینید باز میگویم که ساختار باید در بیاید. ولی به نظرم مهمتر از آن ساختار کارشناسی قضیه است. باید در کمیتهها کارگروههای تخصصی وجود داشته باشد و کارشناسانی که نگاه مستقل دارند حضور پیدا کنند.
یعنی همان هفت هشت کارگروهی که تشکیل شده بود.
حالا یا آن کارگروها یا هر ساختار دیگری. من الان فکر میکنم صرف داشتن برنامه ضروری است اما اینکه حالا چه کارگروههایی باشند قابل بحث است. ولی به هر حال حوزه های بانکداری الکترونیکی هم مشخص است ما در حوزه زیرساخت باید یک کارگروه داشته باشیم، در حوزه ابزارها، امنیت، فرهنگسازی و …
همین طور در حوزه فرهنگسازی
بله، به فرهنگسازی به شدت نیاز داریم. مردم ما نشان دادهاند که با کوچکترین تحرکی که در حوزه الکترونیکی میافتد همراهی میکنند. ولی آموزش فرهنگ درست استفاده را باید داشته باشند.
باید آموزش داده شود. یعنی تا وقتی که به مردم آموزش داده نشده انتظاری نمیشود از آنها داشت.
فرهنگسازی باید اتفاق بیفتد و الان خیلی فضای خوبی است. الان نگاه قاطع به شهروندان این است که بیایند از ابزار الکترونیکی نه تنها در حوزه بانکداری بلکه در تمام حوزهها استفاده بکنند. این طرحهایی که الان در حوزه الکترونیکی اجرا میشوند طرحهای موفقی هستند.
الان مردم برای بحث هدفمندی یارانهها، بحث ثبت نام کنکور و خیلی چیزهای دیگرشان به سایتهای اینترنتی مراجعه میکنند. این نگاه، نگاهی است که مردم میپسندند. وظیفه ما است که این فرهنگ را درست منتقل کنیم. از اشتباهات در این حوزه هم به شدت باید جلوگیری بکنیم. اگر اتفاقی در حوزهای برای بحث امنیتی میافتد نگاه درست باید داشته باشیم. یک جا باشد که مدیریت افکار عمومی را برنامه ریزی کند.
اتفاقا چند شب پیش هم در تلویزیون هم برنامه گذاشته بودند تحت عنوان تراکنشهای مالی و بحث کردند که این ماجرای اخیر را یکسری گفتهاند که اطلاعات مردم هک شده است و مردم را ترساندند. ولی هک نبوده است و در سطح مدیریت امنیت اطلاعات اشتباهاتی به وجود آمده است. نمیخواهیم بگوییم طبیعی است ولی این اتفاقات رخ میدهد و نباید مردم را بترسانیم.
بله، باید درست و شفاف برخورد کرد و اطلاعات را از کانال درست و به شکل درست ارائه کرد.
یا خبرنگاران را آموزش داد. خبرنگاران تلویزیونی ما از بانکداری الکترونیکی فقط در حد همان کارت و دستگاه خودپرداز.
همانطور که گفتم یکی از کارگروهها باید در حوزه فرهنگسازی و اطلاع رسانی فعالیت داشته باشد. همچنین در حوزه امنیت باید کارگروه داشته باشیم. ببینید موارد و محورهای توسعه بانکداری الکترونیکی مشخص است. مشکل ما آن نیست. مشکل ما این است که یک جمعی بیاید بنشیند فکر کنند، کار کنند. طبیعتا نمایندگان بانکها باید در کارگروهها باشند. حالا نه اینکه نمایندگان تمام بانکها در تمام کارگروهها باشند. باید باشند و فراتر از بانک خود به موضوعات توجه کنند. شرکتهای فعال هم باید در کارگروهها باشند.
درست است. الان شرکتها در این کارگروهها نیستند. حالا ممکن است آدمهایی باشند که در شرکتهایی هم فعالیت دارند اما به صورت سیستماتیک مثل بانکها حضور ندارند.
من به نظرم این یک واقعیت است که ما هم محدودیتها و هم رشدهایمان در حوزه بانکداری الکترونیک را در بخش عمدهای وامدار شرکتها هستیم. هم جنبه منفی و هم جنبه مثبت را میگویم. پس شرکتها طبیعتا یکی از محورهای تاثیرگذار در این حوزه هستند و نمیشود جلوی این تاثیر را گرفت. حرف من این است که تمام این نهادهای اجرایی باید پالایش بشوند و یک کارگروه هفت هشت نفره از دل اینها بکشیم بیرون که کار کارشناسی انجام بدهند. کارگروه هم که نمیشود پنجاه شصت نفره باشد و این کار کارشناسی در ساختار مورد بررسی قرار بگیرد. اگر لازم است در یک حوزههایی نظرسنجی بشود. بفرستند برای سایر افرادی که حضور نداشتند، در آن کارگروهها و آنها نظر بدهند. اتفاقی که در برخی از طرحهای خوب افتاده است. جلسه میگذاشتند، نخبگان میآمدند، نظر میدادند. ولی در مجموع نهایتا یک جا باید سیاستگذاری نهایی را انجام بدهد.
یعنی راهبری باید در یک جا انجام بشود ولی نظرات فعلان در حوزه چه در بانکها و چه درشرکتها، باید شنیده بشود.
بله و این نکته را هم بگویم که ما زمان را نباید از دست بدهیم. ما الان در حال حاضر شاخصهای درستی برای توسعه بانکداری الکترونیک نداریم. ما نمیتوانیم آخر سال ۹۱ بیاییم بگوییم خوشحالیم تعداد دستگاههای پایانه فروشمان زیاد شد یا ناراحت.
نیازمند متولی توسعه بانکداری الکترونیک هستیم
یعنی بهترین جایی که میتواند شاخصها را در این پارادایم جدیدی که شما گفتید وضع بکند همین شورا است.
بله، این شورا یا هر نهاد دیگری که در تصمیم گیری ها مشارکت وجود داشته باشد، به هر حال نهادهای حاکمیتی باید، باید و باید استراتژیهای توسعه بانکداری الکترونیکی را با همفکری و مشورت مشخص کنند. این اتفاق باید بیفتد. حالا این میخواهد در سطح هیئت وزیران اتفاق بیافتد، در سطح مجلس و مرکز پژوهشهای مجلس، در سطح وزارت اقتصاد یا بانک مرکزی، برای ما خیلی مهم نیست کجا باشد ولی باید این اتفاق بیفتد. اما بالاخره اینطور باشد که یک جایی بگوید من متولی توسعه بانکداری الکترونیکی هستم.
یعنی توسعه بانکداری الکترونیکی متولی داشته باشد. الان بانکداری الکترونیکی تاثیرگذار است. داریم میبینیم که یک اتفاقی میافتد تمام مردم ایران درگیرش میشوند. همانطور که شما گفتید متوسط تعداد کارتها برای هر ایرانی بیش از سه است. این یعنی همه مردم درگیر این حوزه هستند. پس هر اتفاقی در آن بیفتد همه درگیر میشوند. این موضوع دیگر بخشی نیست. یعنی دیگر فقط بانک نیست که بگوییم حوزه