در اين گفتگو رويكرد ما در سوالات اگرچه كليگرايانه است اما اين سوالات كلي در واقع جزئياتي را نمايان ميسازد كه نمودش راحتي در كارزار استعفايي اخير نيز مشاهده ميكنيد. از همينرو معتقديم جوابهاي رحمتي نيز بنا به همان خصوصيت اصولگرايانه دربردارنده واقعيتهايي است كه ميتواند نشان دهد كه نظام صنفي رايانهاي در چه اوضاع و احوالي است.
شاید سوال اول به نظر یک سوال صنفی نباشد؛ چرا كه به نظر میرسد خستگی و دغدغه شما کمی کمتر از سال گذشته است، حداقل چهره و خندهرويی شما که این را نشان میدهد، آیا این برداشت درستی است؟
برداشت درستی است، الان حداقل وقت برای خندیدن هست، کار صنفی کردن در شرایط ما یک فرآیند در حال شدن است، در واقع ما نهادهای صنفی و آحاد تحت پوشش آن نهاد را که از مراحل اولیهای عبور کرده باشند و ضوابط و آییننامههای آنها مشخص شده باشد، داریم اما هنوز این نهادهای صنفی به مرحله بلوغ نرسیدهاند، هماکنون فرآیند شدن اتفاق میافتد و این مرحله نیز گرفتاریهای خاص خودش را دارد.
ظاهرا مسند صنفی شخصیت و منش افراد را تغییر میدهد، هر چند آنها سالها در صنف فعالیت کرده باشند؛ در اصل آنها وارد بازیای میشوند که بخش عمدهای از آن به کاراکتر افراد ربط ندارد.
دوست دارم جور دیگری به قضیه نگاه کنیم؛ وقتی کسی در موقعیت مشابه من در ارتباط با صنف قرار میگیرد طبیعتا محدودیتهایی در رفتارهایش خواهد داشت، این اجتنابناپذیر است اما کاراکتر و شخصیت طرف تحت تاثیر قرار نمیگیرد. فکر میکنم با آوردن مثالهای مشخص میتوانم این را باز کنم.
خواهش میکنم مثال بزنید.
ما در سالهای گذشته با این سوال مواجه بودیم که در چه کوریدوری در حال حرکت هستیم؟ پیشفرض من این بوده که از بعد سیاسی ما درونگرا هستیم و ارتباطات باز سیاسی و اقتصادی نداریم، از آن طرف نگاه دولت به آیتی نگاه صنعتی نیست، این دید وجود ندارد که IT باید درصد معینی از تولید ناخالص داخلی (GDP) را به خود اختصاص دهد و حداکثر نگاهی که در برنامه چهارم و پنجم وجود داشته نگاه توانمندساز بخشهای دیگر است.
در چنین شرایطی مختصاتی برای ما تعریف میشود که باید انتظار داشته باشیم اینترنت ملی مطرح شود، با تمام مواردی که وجود دارد. ما باید انتظار داشته باشیم که سیاستهای حمایت از تولید کالای داخلی مطرح شود، فارغ از صحت و سقم آن. باید انتظار داشته باشیم در نگاه ملی راهبردهای امنیتی بر راهبردهای توسعه غلبه پیدا کند.
یعنی کاراکتر افراد داخل مختصات قرار میگیرد.
رفتارهای افراد نهایتا تحت تلقی و نگرش ماست. اگر این را به نگرش ربط دهیم درست است. در این چارچوب کلیت رفتارها معنا پیدا میکند، در این مختصات رفتارها با شرایطی که شما شرایط برونگرا داشته باشید خیلی فرق میکند چرا که در آن صورت ارتباطات خیلی گستردهای دارید.
من مثال مصداقی میزنم از دوره ریاست خودتان؛ شما فردی بودید که عقیده به همگرایی داشتید، اصولا با شعار تعامل همافزا آمدید تلاش کردید تا آنجا که ممکن است تشکلهای مختلف و دیدگاههای مختلف را به هم نزدیک کنید و از سوی دیگر دولت را با صنف با نقطه تماس سازمان همراه کنید اما بعد از گذشت دوره سه سال و اندی دوره مدیریت شما نمیشود گفت دیدگاه مدیریتی شما در صنف جاری و ساری شده است، نمونه آن این است که در این انتخاباتی که برگزار شد با یک انتخابات کاملا دوپاره مواجه شدید و حتی بعد از انتخاب هیات مدیره دامنه کنشها و تنشها همچنان در آن وجود دارد، این فضا را با تفسیر خودتان چگونه توضیح میدهید؟
فکر میکنم افت و خیزی که در این قضایا وجود دارد خیلی غیرطبیعی نیست. برداشت من این است اگر دو طرز فکر حول دو محور چالش دارند معنیاش این نیست که افتراق عجیب و غریبی در حال اتفاق افتادن