مهندس حسين رأسي، مديرعامل توسن ضمن اشاره به فرصتها و تهديدهاي پيش روي صنعت بانکداري الکترونيکي در ايران از برنامهها، اهداف، آينده توسن در دوران پساتحريم ميگويد و اميدش به جواناني که ميمانند و براي پيشرفت سختيها را به جان ميخرند.
گفتوگو با حسین رأسی مدیرعامل شرکت توسن
فرار مغزها؛ بزرگترين خطري که آينده فناوري در ايران را تهديد ميکند
گفتوگو از: علیرضا صالحی
7 بهمن 1394 ساعت 13:09
مهندس حسين رأسي، مديرعامل توسن ضمن اشاره به فرصتها و تهديدهاي پيش روي صنعت بانکداري الکترونيکي در ايران از برنامهها، اهداف، آينده توسن در دوران پساتحريم ميگويد و اميدش به جواناني که ميمانند و براي پيشرفت سختيها را به جان ميخرند.
مهندس حسين رأسي، مديرعامل توسن، ضمن اشاره به فرصتها و تهديدهاي پيش روي صنعت بانکداري الکترونيکي در ايران از برنامهها، اهداف، آينده توسن در دوران پساتحريم ميگويد و اميدش به جواناني که ميمانند و براي پيشرفت سختيها را به جان ميخرند.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، پس از چندين سال کار و تحصيل در چهارراه علم و فناوري، بازگشته تا اندوختههايش را در سرزمين مادري که پلههاي ابتدايي نردبان فناوري را طي ميکند بهکار گيرد. تحصيل در دانشگاه Fletcher School of Law and Diplomacy Tufts آمريکا، Loughborough انگلستان و مديريت در شرکت HP تنها بخشي از کارنامه بلندبالاي حسين رأسي است و البته همين بخش کوچک به اضافه سمت جديد او در شرکت توسن انگيزه کافي براي گپوگفتي با او را براي ما فراهم کرد. مهندس حسين رأسي که زمان چنداني از انتخابش بهعنوان مديرعامل توسن نميگذرد، در اين همصحبتي طولاني اما جذاب ضمن اشاره به فرصتها و تهديدهاي پيش روي صنعت بانکداري الکترونيکي در ايران از برنامهها، اهداف، آينده توسن در دوران پساتحريم ميگويد و اميدش به جواناني که ميمانند و براي پيشرفت سختيها را به جان ميخرند. آنچه در ادامه ميآيد، ماحصل اين گفتوگو است که خواندنش براي آنهايي که زندگيشان با فناوريها و شيوههاي نوين بانکداري گره خورده است خالي از لطف نيست.
بحــث استــارتــاپهـا و کسبوکارهاي جديد در چند سال اخير جايگاه خودش را در بخش خصوصي و دولتي اقتصاد ايران پيداکرده است؛ رويداد جديد توسن بوم هم در اين راستاي همين توسعه کارآفريني و حمايت از ايدههاي نو اتفاق افتاد. براي شروع توضيحي در مورد اين تصميم جديد شرکت بدهيد، به نظر ميرسد با توجه به زمينه فعاليتهاي توسن، اين مجموعه به مقوله بانکداري الکترونيکي به چشم يک زيستبوم نگاه ميکند، زيستبومي با اجزا و بازيگران متفاوت که فراتر از هدف اوليه توسن مبني بر توليد صرف نرمافزارهاي بانکداري الکترونيکي است.
پديده بوم در شرکت توسن تصميم آني و يکباره نبوده است، بلکه تيم توسن ماهها شرايط و الزامات اين اتفاق را مورد بررسي قرار داده است. درنتيجه اين تلاش آنچه ما در حال حاضر شاهدش هستيم از حد يک ايده فراتر رفته و به محصولي قابلاستفاده و حتي درآمدزا تبديل شده است. توليد اين بوم از چندين جهت براي شرکت توسن اهميت داشت؛ در وهله اول، تابهحال اپاستوري در ايران وجود نداشته است که ارائهدهنده نرمافزارها و خدمات بانکي باشد و توسن نخستين شرکتي است که در اين راه قدم گذاشت. با توجه به فراخواني که چندي پيش توسط توسن مطرح شد، نزديک به ۱۷۰ استارتاپ در مسابقه توسن شرکت و برندگان و تقديرشدگان هم مشخص شدند. بااينحال هدف توسن بههيچوجه برگزاري رقابتي براي تعيين يک برنده نبوده است، بلکه فراهم کردن بستري براي جواناني که ايدههاي نو دارند انگيزه اصلي اين رويداد بوده است.
اتفاقي که هرچند براي اولين بار شاهد آن بوديم اما قطعاً در آينده تکرار خواهد شد؛ چون توسن از روز اول کار خودش بر نوآوري و بها دادن به ايدههاي خلاقانه بناکرده است. درواقع، آنچه در اين ۱۷ سال توسن را به جايگاه کنوني رسانده همين خلاقيت است و بدون شک روزي که چنين استراتژي کنار گذاشته شود روند سراشيبي توسن آغاز ميشود. به همين دليل، ايدههايي همچون بوم باوجود وقتگير و هزينهبر بودن ازجمله اولويتهاي توسن به حساب ميآيند. علاوه بر اين، ديگر رقباي توسن نيز به دنبال ايجاد چنين بستري هستند و اين مسئله براي توسن بهعنوان يک مجموعه پيشگام موجب خوشحالي است. آنچه در اينجا اهميت دارد رقابت جوانان داراي ايده با يکديگر است، فرآيندي که موجب معرفي ايدههاي کارآمد به بازار کسبوکار ميشود.
به عقيده شما اهميت و توجه به اين فضاي استارتاپي در کشور چه فرصتها و تهديدهايي ميتواند به دنبال داشته باشد؟ آيا اين جريان ميتواند آسيبهايي هم به دنبال داشته باشد؟
رونق گرفتن فضاي استارتاپ در ايران مزايا و نقاط قوت قابلتوجهي دارد و ميتواند به نفع فضاي کلي کسبوکار در ايران باشد؛ اما طبيعتاً وجوه منفي هم دارد که بايد رفع و بررسي شوند. درواقع کل فضاي استارتاپ در ايران هنوز به بلوغ کامل نرسيده است، بهخصوص درزمينه سرمايهگذاري با کمبودهاي بسياري در اين زمينه مواجه هستيم. بهعنوان مثال: زماني که به دنبال سرمايهگذاري براي بوم بوديم در نگاه اول تصور ميشد که اين برنامه با سرمايه اندک قابل اجراست؛ ولي زماني که کار از مرحله ايده يک قدم فراتر ميرود به توليد محصول ميرسد هزينهها با سير صعودي افزايش پيدا ميکند. مسئلهاي که پيش از هر چيز در جذب نيروي انساني خودش را نشان ميدهد.
پس سرمايهگذاري را ميتوان بزرگترين مشکل استارتاپها در کشور دانست. مانعي که دليل اصلي زمين خوردن و به نتيجه نرسيدن بسياري از استارتاپها است؛ زيرا زماني هم که سرمايه جذب نشود ايدهاي هم باقي نميماند. عليرغم وجود اين مسئله، يک فضايي به وجود آمده است که به نظر ميرسد هر ايدهاي خودبهخود ميتواند به سرانجام برسد؛ درحاليکه ميزان توفيق استارتاپها در سراسر جهان بسيار کم است. يعني از هر ۱۰۰ استارتاپي که تشکيل ميشود تنها کمتر از يک درصد به توفيق نسبتاً خوبي ميرسند، ۱۰ الي ۱۲ درصد به نحوي دوام ميآورند و ۸۵ درصد هم ناکام ميشوند و درنهايت از بين ميروند. البته همانطور که اشاره کردم اين ماجرا وجوه مثبتي ازجمله: فرصتآفريني، شبکهسازي و تبادلنظر جوانان خوشفکر با يکديگر نيز دارد.
اگر نگاهي به زمينه اصلي فعاليت توسن يعني بانکداري الکترونيکي داشته باشيم، به نظر ميرسد اين مقوله براي توسن همچون يک اکوسيستم است. اکوسيستمي که پا را فراتر از هدف اوليه توسن يعني ارائه يک سيستم نرمافزاري صرف گذاشته است.
بله، درست است. همانطور که ميدانيد، توسن يکي از پيشگامان عرصه بانکداري متمرکز است و با توجه به سابقه نهچندان طولاني، شرکت توانسته طرحهايي بااهميت را عملياتي کند. در دست داشتن ۶۰ درصد از سهم بازار و نتيجه اجرايي شدن همين طرحهاست. بهعبارتديگر ۲۱ بانک از ۳۸ بانک خصوصي ايران در حال حاضر تمامي سيستمهاي بانکداري متمرکز بهاضافه برخي سيستمهاي جانبي خود را از طريق توسن تأمين ميکنند. به همين دليل و به ادعاي صاحبنظران اين حوزه توسن يکي از سرمايههاي ملي کشور به حساب ميآيد، شرکتي که نيروي انساني متخصص را بزرگترين سرمايه خود ميداند و بر اين باور است با راهبري خوب قادر به انجام کارها و برنامههاي خارقالعاده است. در حال حاضر، شرکتهاي بزرگ جهاني خواهان اشتراک و حضور در بازار ايران هستند و بهخوبي از اين موضوع آگاه هستند که توسن ميتواند نقشي مهم در اين مشارکت داشته باشد.
تا چند سال پيش از شرکتهايي مثل توسن که تأمينکننده نرمافزار بانکداري متمرکز بودند انتظار ميرفت در تعاملي دوجانبه با بانک نياز آنها را تأمين کنند؛ اما در چند سال اخير ورود بازيگران جديد به اين عرصه، معادلات بازار تغيير کردهاند. از يک طرف شما بستر فني براي توسعهدهندگان خارج از مجموعه توسن آماده و شرايط براي نرمافزارنويسي آنها فراهم ميکنيد و از طرف ديگر خود مشتريها انتظاراتي را دارند که ممکن است تأمين کردنش براي توسن چندان آسان نباشد. با توجه به مجموعه اين عوامل مختلف و مرتبط باهم به نظر ميرسد، نرمافزار بانکداري الکترونيکي خودش به يک اکوسيستم بدل شده است. اين دوران گذاري که توسن از ارائهدهنده يک نرمافزار صرف تا رسيدن به توسن بوم طي کرده است، قطعاً پرفرازونشيب بوده است. اين مدت براي توسن چگونه گذشت؟
تا ۱۵ سال پيش حتي اين تصور وجود نداشت که ما خودمان هم ميتوانيم يک سيستم بانکداري متمرکز ايجاد کنيم، تصوري که از پيچيدگيها و چندلايه بودن اين برنامه، دشواري شرايط توليد و نگهداري نشأت ميگرفت. به همين دليل نگاه خوشبينانهاي به شرکتهاي ايراني که بتوانند چنين امکاناتي را فراهم کنند وجود نداشت. از طرف ديگر مشتريان شرکت ما بانکهايي هستند که به مسئله تأمين امنيت، دقت، حفاظت و در دسترس بودن دادهها اهميت بسياري ميدهند. درواقع، بانکداري متمرکز سيستمي است با مأموريت حياتي و حساس که بايد بتواند تمامي انتظارات را به بهترين شکل برطرف کند. بااينحال، عملکرد شرکت توسن در کنار تعداد محدودي از شرکتهاي ديگر راه را براي اعتماد و باور به توانايي شرکتهاي ايراني باز کرد. حاصل تمامي اين فعاليتها را ميتوان در حال حاضر در عدم استفاده اغلب بانکهاي ايراني از روشهاي بانکداري متمرکز غير ايراني ديد. نکته جالبتوجه اينجاست که اقليت بانکهاي استفادهکننده از سيستمهاي غيرايراني نيز به نتيجهاي دلخواه در اين زمينه نرسيدهاند.
براي بهسلامت طي کردن اين مسير، توسن در ابتدا چارهاي نداشت جز اينکه ارتباط نزديکتري با کاربر داشته باشد. با گذشت زمان تجربه به ما نشان داد، بانکهاي ايراني در رقابتي دائم با يکديگر به سر ميبرند و کارکردن با يک بانک ضرورتاً به نفع توسن نيست. به همين خاطر، ذرهذره از بانکها فاصله گرفت و برخي تخصصهاي ضروري مانند تحليلگري را درون خود مجموعه به راه انداخت و توانست مستقل از آنها براي چندين بانک به توليد محصول بپردازد. درواقع، ما نهتنها بايد توليدکننده و تأمينکننده محصولات بانکي باشيم بلکه بايد نگاهي باز به اين مسئله داشته باشيم. بنابراين، هرچند ما ميتوانيم بانکداري متمرکز را ايجاد کنيم ولي در کنار اين قادر هستيم پلتفرمي شبيه به سيستم عامل توليد کنيم که ديگران براي ايجاد محصول و نرمافزار روي آن بستر اقدام کنند.
اين پلتفرم منجر به چه تغييراتي در شرکت توسن و سيستم بانکداري متمرکزشده است؟ آيا امکان خاصي بهواسطه راهاندازی اين سيستم براي بانکها فراهم ميشود؟
بهواسطه اين پلتفرم، توسن وارد فضاي ايجاد زيرساخت ميشود و توليد خود محصول را به بانکها يا ديگر توليدکنندهها واگذار ميکند. از طرف ديگر، ما امروز شاهد اين هستيم که بانکها علاقهمند به تأسيس شرکت نرمافزاري هستند و حتي برخي دست به توليد سيستم بانکداري مرکزي زدهاند که البته نتيجه مطلوبي از آن حاصل نشده است؛ ولي در سطح نرمافزار و لايههاي بالاي Core توانايي ايجاد محصول را بهشرط وجود چارچوب اصلي پيداکردهاند. براي توسن هم اين امر به اثبات رسيده است که بايد بيش از هر چيز به فراهم آوردن زيرساختها اهميت دهد و اجازه دهد ديگران از طريق لايهها و پروتکلهاي باز محصولات توليد کنند. اين شرايط بازاري خوب با فرصتهاي قابلتوجه را براي شرکت ما بهوجود ميآورد.
در اين شرايط بانکها از چند امکان برخوردار هستند، يک راه اين است که تمامي نرمافزارها و احتياجاتي را که دارند خودشان تأمين کنند. تجربه نشان داده است اين راه بهدليل نياز به هزينه و تخصص زياد نتيجهبخش نبوده است و اغلب با شکست مواجه شده است. درواقع، بانکها مؤسسهاي براي ساخت نرمافزار نيستند و طبيعتاً وقتي در اين عرصه قدم ميگذارند نميتوانند موفقيت چنداني کسب کنند، وظيفه بانکها پرداختن به شرح وظايف بانکي و توسعه آنهاست. مشکل اينجاست که بانکها گمان کردند در کنار کارهاي خودشان ميتوانند به توليد محصول هم بپردازند، تصوري که نتيجهاي تلخ و هزينهبر به دنبال داشت. حتي بنا بر شنيدهها چنين تصميمي براي برخي بانکها دهها ميليارد هزينه به دنبال داشت؛ چون درگير مسائلي ميشدند که ارتباط چنداني با شرح وظايف و هدف اوليه آنها نداشته است. در يک کلام، اين وظيفه شرکتهايي مثل توسن است که براي بانکها محصول توليد کنند. درضمن نبايد اين نکته را فراموش کرد که شرکت توسن نميتواند تمامي کارهاي را باهم انجام دهد.
بزرگي توسن درعينحال که محاسني دارد مشکلاتي هم با خود به همراه دارد، در حال حاضر روحيه استارتاپي که ۱۵ سال پيش در توسن وجود داشت ديگر ديده نميشود، بنابر مقتضيات يکسري بروکراسي براي پيشبرد کار خود تعيين کرده است و توليد محصول بهناچار بايد تابع يک فرآيند کاملاً مشخص و تعيينشدهاي باشد و همه اينها در عين افزايش کيفيت محصول زمانبر است. اين در حالي است که بانکها صبر به سرانجام رسيدن چنين فرآيندي را ندارند و ما هم نميتوانيم بانکها را براي مدتزماني طولاني منتظر نگهداريم. يک راه چاره اين است که شرکتهاي کوچک استارتاپي را وارد چرخه کار کنيم تا طول مدت فرآيند انجام کار را کاهش دهيم؛ اقدامي که درنهايت به سود هر سه طرف ماجرا ختم ميشود. البته اينکه محصولات در بستر توسن با استانداردها و کيفيت توسن توليد ميشود اطمينانخاطر و تضميني براي بانکها بهوجود ميآورد.
در ارائه نرمافزارهاي نوين بانکداري الکترونيکي تا چه حد فشار مشتريها و خواست آنها را مؤثر ميدانيد؟
بسيار زياد. بانکهاي ما در حال حاضر در يک فضاي رقابتي فعاليت ميکنند که شايد براي خودشان نفع چنداني نداشته باشد ولي قطعاً به نفع مشتري است؛ چون ما هرروز شاهد اين هستيم که بانکها تلاش ميکنند خدماتي نوين و بهتر ارائه دهند. درواقع، اين مطالبات ما مشتريهاست که آنها را ترغيب به ارائه خدمات جديد ميکند. طبيعي است که مصرفکننده امروز هم با گذشته تفاوتهايي دارد و به کاربري مطلع در همه زمينهها ازجمله خدمات الکترونيک تبديل شده است. آگاهي و بينش مردم نسبت به مطالباتي که از نظام بانکداري دارند به بانکها منتقل ميشود، در چنين شرايطي بانکها يا بايد خودشان را در مسير پاسخگويي به اين مطالبات قرار دهند يا آنها را انکار کنند. به اعتقاد من، راه اول تنها گزينه بانکهاست چون در غير اين صورت با شکستي حتمي مواجه ميشود. به همين دليل، بانکها چارهاي جز همراهي و پاسخگويي به اين مطالبات ندارند.
همانطور که گفتيد، مشتريان ما در حال حاضر ساير نقاط دنيا را رصد ميکنند و ازآنچه در حال گذر است آگاه هستند و حتي ممکن است کاربر واقعي خدمات جهاني بانکداري هم باشند، درنتيجه اين تمايل براي دريافت نوآوري وجود دارد. منتهي اين جريان مثل بسياري از مسائل ديگري که در کشور ما تغيير شکل داشته است و برخلاف ديگر نقاط دنيا مشتري ايراني حاضر به پرداخت هزينههاي مربوط به بانکداري الکترونيکي نيست. در چنين شرايطي به نظر ميرسد، اين افزايش مطالبات افزايش درآمدي براي بانکها به دنبال ندارد. فکر ميکنيد اين مدل کسبوکار بانکها چه زماني تغيير پيدا ميکند؟
اين حرف کاملاً درست است. ما ايرانيها از يکسو مدعي هستيم که ميدانيم خدمات نوين بانکداري چيست و چگونه ميتوان از آنها استفاده کرد؛ ولي متأسفانه مصرفکننده ايراني به اين موضوع توجه نميکند که ارائه اين خدمات هزينههايي بههمراه دارد، هزينههايي که بخشي از آن بايد توسط خود مشتري تأمين شود. مقصر اصلي چنين انتظاري بانکها و نظام تفکر حاکم بر سيستم بانکداري است و تغيير اين شيوه تفکري کار بسيار مشکلي است. نکته جالبتوجه اينجاست که حتي صاحبان کسبوکار هم از پرداخت کارمزد به بانکها امتناع ميکنند.
اين روند زماني تغيير ميکند که مردم به اين نتيجه برسند زندگي بدون دريافت خدمات الکترونيکي بانکها امکانپذير نيست، پديدهاي که جز با افزايش کيفيت خدمات واقعيت پيدا نميکند. اگر ما به اين برآيند برسيم که زندگي بدون کارتهاي اعتباري بانکي که در جيب داريم امکانپذير نيست براي دريافت آنها هزينه هم پرداخت ميکنيم. علاوه بر اين، نميتوان از نقش بانکها در چنين روندي چشمپوشي کرد؛ بانک مرکزي و کل رسانهها هم در اين فرآيند نقش دارند. همه بايد دستبهدست هم دهند تا براي کاربر معلوم شود تمامي خدماتي که بهصورت رايگان دريافت ميکند در خارج از کشور با هزينه همراه است. بنابراين، ما ناچار به طي اين مرحله هستيم حتي اگر در آغاز با اعتراضها و شکاياتي مواجه شويم، براي رسيدن به اين نقطه هم راهي جز افزايش کيفيت، آموزش، همکاري با رسانهها و صبر وجود ندارد.
نکتهاي که در اينجا وجود دارد حجم افراطي دستگاههاي ATM و POS است اتفاقي که نوعي اتلاف سرمايه ملي هم محسوب ميشود. از طرف ديگر، اگر فروشگاهي دستگاه POS نداشته باشد مشتري تنها با يک فاصله چند قدمي به دستگاه ATM ميرسند و پول برداشت ميکند. از آنجايي هم که بانکهاي ما درآمد خودشان را از طريق رسوب پول تأمين ميکنند علاقهاي به درگيرشدن با مردم و دريافت کارمزد ندارند. تحليل شما از اين چرخه تکرارشونده چيست؟
يکي از موانع پياده کردن طرح دريافت کارمزد در ازاي خدمات اينچنيني همين مسئله است. مانعي که به گمان من در بازه زماني کوتاهمدت قابل رفعورجوع نيست و صبر زيادي طلب ميکند. شايد خدمات طبقهبندي بشوند؛ بهعنوان مثال: خدمات خاص که دسترسي سريع و کيفيت بالا را نياز دارند، خدمات ميانه و خدمات پايهاي. راههاي مختلفي توسط کشورهاي ديگر آزمايش شده و نتيجهبخش هم بوده است. تجربه جهاني نشان ميدهد: مصرفکننده براي دريافت خدمات خوب و باکيفيت حاضر به پرداخت هزينه است؛ اما مصرفکننده و توليدکننده ايراني هنوز به اين نقطه نرسيدهاند. البته اين مسئله را نبايد بهمنزله دور بودن و در دسترس نبودن اين نقطه تلقي کرد.
فکر ميکنيد رفع تحريم و برجام چهقدر بر روند کاري شما در توسن تأثير ميگذارد؟ بعضيها معتقدند سيستمهاي بانکداري متمرکز براي اين در ايران جواب نداده است که بانکها بهصورت مستقيم با شرکتهاي ارائهدهنده ارتباط نداشتهاند. حالا اگر دروازه تجارت ايران بازشده و شرايط براي حضور مستقيم بسياري از شرکتهاي معتبر فراهم شود چه تحولاني در اين زمينه رخ ميدهد؟ آيا توسن همچنان ميتواند بازار خودش را حفظ کند؟
با اطمينان کامل ميگويم بله. در وهله اول در دوران پساتحريم برخي از توليدکنندههاي خارجي وارد بازار ميشوند و حتي تعدادي هم پيش از اينکه تحريمها بهصورت رسمي و قطعي برداشته شود فعاليت خود در ايران را شروع کردهاند. به اعتقاد من اين موضوع نهتنها هيچ اشکالي ندارد بلکه حتي به توسن کمک هم ميکند. راهاندازي سيستم بانکداري متمرکز بهدليل پيچيدگيهايي که دارد زمانبر است و ۱۸ الي ۲۴ ماه وقت لازم دارد، درنتيجه بانکها براي مشاهده نتيجه اين همکاري بايد مدتزمان طولاني را صبر کنند. مسيري که توسن بارها و بارها طي کرده است و در اين زمينه به تجربيات بومي خوبي هم رسيده است. تجربهاي که شرکتهاي خارجي فاقد آن هستند و اين يکي از داراييها و وجوه تمايز توسن بهحساب ميآيد.
بعد اينکه شرکتهاي خارجي زمان ورود به ايران با مشکلاتي مواجه ميشوند؛ اول اينکه شرکتهاي مطرح و معتبر طبيعتاً قيمت بالايي براي محصولاتشان تعيين ميکنند و بانکها هم ميدانند محصول خوب خارجي خريدن و خدمات پسازآن هزينه بالايي دارد. اين موضوع از يک منظر فرصت است و از منظر ديگر تهديد؛ فرصت است چون ارزش واقعي محصولات توسن بيش از قيمت آنهاست درواقع ارزشآفريني توسن از مبلغ دريافتياش بسيار بيشتر است. بنابراين مواجهه بانکها با ليست قيمت تمامشده خدمات شرکتهاي خارجي نوعي زنگ هشدار براي آنها بهحساب ميآيد؛ چون شرکت توسن ميتواند همان محصولات را با قيمتي بسيار نازلتر ارائه دهد، هرچند به دليل تحريم و فرار مغزها طبيعتا سيستمهاي ارائهشده توسط شرکت ما خالي از ايراد نيست.
علاوه بر اين، گمان ميکنم اينکه بانکي تصميم بگيرد لايسنسي از يک شرکت خارجي بخرد تصميم سختي براي بانک است؛ چون بانکها مدتزمان نسبتاً قابلتوجهي را براي کسب نتيجه دلخواه صبر کنند. درعينحال، توسن منتظر عدم نتيجهگيري بانکها از همکاري با شرکتهاي خارجي نيست و تلاش ميکند از داراييها و تجربياتي که دارد به بهترين شکل استفاده کند. به باور من، فرمول موفق در اينجا همکاري و مشارکت است. مشارکتي بر مبناي اعتماد، احترام و بر تکنولوژي که در آن تبادل مهارتها و تخصصها داراي اهميت است. مشارکتي که درنهايت ميتواند منجر به حضور توسن در ديگر بازارهاي دنيا بشود.
با توجه به اينکه توسن حداقل در هفت کشور سابقه پيادهسازي، نصب و صادرات محصول دارد، تا چه حد اين مشارکت را در فتح بازارهاي بزرگتر مؤثر ميدانيد؟
هرچند در کار ما نقايصي وجود دارد؛ اما قطعاً اين همکاري زمينه را براي حضور بيشتر توسن در ساير مناطق فراهم ميکند. از جايي که بانکداري اسلامي تعريف دقيق و مشخصي ندارد هرکسی در منطقه سازوکاري جداگانه براي اين سيستم در نظر گرفته است، درواقع بانکداري اسلامي مفهومي پويا، متغير و منعطف است. اين حوزهاي است که توسن با توجه به تواناييهايي که دارد ميتواند زمينه را براي فعاليت خودش ايجاد کند. علاوه بر اين، اگر ما سبد محصولاتمان را جدا کنيم، نرمافزارهاي متنوعي ارائه کنيم، قيمت را به نحوي تعيين کنيم که براي بازار جذاب باشد ميتوانيم با تمامي کشورهاي همسايه و آسياي ميانه همکاري داشته باشيم.
مشکل شرکت توسن که دغدغه اصلي من و همکارانم است مشکل نيروي انساني است. مسئلهاي اساسي که هر چه پيش ميرود حادتر ميشود و ما در توسن به دنبال راهکاري نو هستيم. درواقع، فرار مغزها نهتنها به توسن بلکه به همه بخشها لطمه ميزند. پديدهاي غيرقابلپيشبيني که سدکردن راه آن دشوار است و تنها مختص ايران نيست؛ حتي در حال حاضر شاهد نوعي مهاجرت معکوس هستيم يعني افرادي که از آمريکا به کشورهاي همچون: چين و اندونزي مهاجرت ميکنند. اين مسئله براي ايران بسيار حياتي است چون مهاجرت در ايران يکطرفه است، بهواقع ورودي ما با خروجي مطلقاً يکي نيست. به همين دليل توسن خارج از روشهاي سنتي به دنبال راهي براي حل و رفع اين ماجراست.
مشکل ديگر اين است که، مشتريان ما يعني بانکها عادت به يک نوع چانهزني در خريد محصولات اينچنين پيچيده دارند عادتي که شايد در بازارهاي ديگري مثل سختافزار تا حدي جواب بدهد؛ اما در اينجا راهکار مناسبي نيست. بااينحال مشتريان ما برحسب عادت فاکتورهاي ما را به دالانهاي حسابرسي ميفرستند که هيچ دريافت خاصي از اين قضيه ندارند و درنهايت آنچه به ما ميرسد درصد ناچيزي از آن چيزي است که شرکت انتظار دارد و اين مسئله تأثير مستقيم بر کيفيت کار ميگذارد. من گمان ميکنم ورود خارجيها تا حدي اين مشکل را کاهش ميدهد؛ چون آنها ليست قيمتي مشخص دارند که حاضر به چانهزني يا دريافت با تأخير نيستند. بنابراين، امکان دارد بانکها تا حدي با اين امر آشنا شوند که براي دريافت سيستمي اينچنين خلاقانه و پيچيده چانهزني را کنار بگذارند.
بهعنوان سؤال آخر، در حال حاضر بحث کيف پول الکترونيکي يکي از مباحث رايجي است که برخي بانکها مثل: بانک شهر و تجارت ارائه آن را شروع کردند. به نظر ميرسد، اتفاقي که انتظارش را داشتيد کمکم به مرحله عمل ميرسد و کارت الکترونيک به ضرورتي براي زندگي بدل ميشود. توسن در اين زمينه چهکارهايي انجام داده است؟
توسن يکي از پيشگامان ايده بليت الکترونيک است؛ در حال حاضر شرکت سها بهصورت انحصاري در اين زمينه فعاليت ميکند. شرکتي که هفتسال پيش از توسن جدا شد و تصميم گرفت در قالب هلدينگ توسن فعاليت کند و با بيش از ۵۰۰ کارمند توانسته اقدامات خوبي در اين زمينه انجام دهد. درواقع، خود توسن فعاليتي در اين زمينه ندارد و کارهاي را به سها واگذار کرده است.
اما توسن بهعنوان يک مجموعه پويا دائماً در حال تجربه عرصههاي جديد است. تاسيس شرکت تجارت الکترونيک توسن ازجمله اتفاقات متأخري است که در اين شرکت افتاده است و کارهاي جالبي در اين بخش در حال انجام است، بهعنوان نمونه: پرتال گردشگري که مربوط به سازمان ميراث فرهنگي است، يک پروژه همکاري بزرگ با دانشگاه آزاد و پروژه GSB (سرويس دولتي اتوبوس) ازجمله اقدامات فرعي توسن است که در کنار بانکداري متمرکز است. نکته مهم اينجاست که اين تجارب جديد به معناي توقف فعاليتهاي توسن درزمينه بانکداري الکترونيکي نيست، توسن همواره تلاش کرده است حضوري ويژه و مؤثر در اين عرصه داشته باشد.
کد مطلب: 10723